زبانحال عبدالله بن حسن علیه السلام قبل از شهادت
میخـواستم به جـای پـدر یاورت شوم جای عمو به اشکِ غم آب آورت شوم احلی منالعسل نه فقط سهم قاسم است بـگـذار تا عـمـو غـزل دیـگـرت شـوم با بغـض کـوچهها به هواخواهی آمدم میخواهم از خـدا سپر حـنجرت شوم گودال مثل کوچه و شمشیر آتش است وقـتـش شده فـدای تو و مـادرت شـوم دیـدم که نـیـزهها نـفـست را بُریـدهانـد دیگر نشد به خـیـمه تـمـاشاگرت شوم هرگز مخواه بعد تو با چشمهای خیس من شـاهد اسارت این خـواهرت شوم آغوش وا کن ای گل صد چاک زیر تیغ تـا زائــر ضـریـح تـن اطـهـرت شـوم دستم شکست و حرمله چشم انتظار من بـگـذار تا شبـیـه عـلـی اصغـرت شوم |